بقعه سیده نساء(مادرعبدالقادرگیلانی) صومعه سرا

سیده نساء(مادرعبدالقادرگیلانی)صومعه سرا

بقعه سیده نساء(مادرعبدالقادرگیلانی) صومعه سرا

سیده نساء(مادرعبدالقادرگیلانی)صومعه سرا

عبدالقادر گیلانی کیست؟مادرش کیست+عکس

عبدالقادرگیلانی کیست؟

تولد: ۱ رمضان ۴۷۰
وفات:۸ ربیع‌الاول ۵۶۱ قمری (۲۹ دی ۵۴۴ خورشیدی)

«شیخ محی الدین ابو محمد عبدالقادر بن ابی صالح موسی جنگی دوست گیلانی» معروف به «عبدالقادر گیلانی» در قریه «پشتیر»(طاهرگوراب )شهرستان صومعه سرا (استان گیلان) و در شب ۱ رمضان ۴۷۰ قمری چشم به جهان گشود .

از القاب او «ثموت الثقلین»، «شیخ کل»، «شیخ مشرق»، «محی الدین»، «غوث گیلانی»، «غوث»، «غوث اعظم»، «غوث الثقلین»، «باز اشهب»، «باز اللَّه» و «جنگی دوست» را میتوان نام برد .

«علی قادری هروی» در رساله‌ای به نام «نزهه الخاطر» بر آن است که نسبِ «عبدالقادر» را به «حسن مثنی» از نسل امام حسن مجتبی برساند.

در «فوات الوفیات» این نسبت به امام حسین رسیده‌ است .


شیخ عبدالله گیلانی/شیخ عبدالقادر گیلانی/شیخ موسی گیلانی- راژان ارومىه.

در «قاموس‌الاعلام» و «طبقات شعرانی» نیز وی بر همین اساس از نسل «امام حسن مجتبی» نوشته شده است. 

اما «تقی الدین واسطی» در کتاب «تریاق المحبین» این نسبت‌ها را نادرست دانسته و مؤلف کتاب «عمده المطالب» اینگونه دلیل می آورد که گیلانی خود هرگز مدعی چنین نسبتی نبوده‌است و تنها نوادگانش بعد از مرگ او چنین ادعایی روا داشته اند .

عبدالقادر گیلانی

اما از اسنادی چون تاریخ بغداد، تحفه الازهار، الانساب سمعانی، سیر اعلام النبلاء، وفیات، مروج الذهب و الکامل اینگونه برداشت می شود که«نَسَبِ عبدالقادرگیلانی» از جانب پدر به «امام حسن مجتبی»علیه السلام و از جانب مادر به «امام رضا»علیه السلام می‌رسد

البته نسبِ او از نژاد گیل یا همان دیلم است. پدرش سید موسی جنگی‌دوست، فرزند سید ابی‌عبدالله گیلانی بود .

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:بازسازی آرامگاه عبدالقادگیلانی توسط کشورترکیه

خبرگزاری دولتی ترکیه(اناتولی) نوشت:سردار چام، رئیس آژانس همکاری و هماهنگی ترکیه «تیکا» پس از بازدید ز روند فعالیت‌های عمرانی و بازسازی آرامگاه شیخ گیلانی که با حمایت رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه و از سوی تیکا انجام می‌شود، به خبرنگاران اظهار داشت(۰۳ اسفند ۱۳۹۹): پس از مرمت آرامگاه شیخ گیلانی بازسازی این مکان را آغاز خواهیم کرد.

وی هنگام بازدید از «آرامگاه شیخ عبدالقادر گیلانی» در عراق با نوادگان وی و جمعی از علما و فقهای این کشور دیدار و دعا قرائت کرد.

چام اظهار داشت: در معماری این آرامگاه موتیف‌های عثمانی بسیاری به کار رفته است.

رئیس تیکا همچنین تصریح کرد: آرامگاه امام اعظم میعادگاه هزاران نفر از مسلمانان جهان خواهد بود تا از این فضای معنوی فیض ببرند. تیکا در نظر دارد آرامگاه امام اعظم ابو حنیفه نعمان بن ثابت را مطابق با معماری اولیه آن مرمت کند، در این راستا تمامی درب‌های آرامگاه و مسجد نیز تعویض و بازسازی خواهند شد./ پایان.

«عبدالقادر »نوهِ دختری «ابوعبداللَّه صومعه‌ای» از نوادگان امام جواد و از بزرگان مشایخ گیلان و مادرش «اُم‌الخیرامه الجبار فاطمه»معروف به «سیده نساء» نام داشت. در تاریخ و مکان زادروز او اختلاف وجود دارد و ۴۷۰ یا ۴۷۱ یا ۴۹۰ یا ۴۹۱ قمری تاریخ‌های میلاد وی دانسته شده است. محل تولد وی  درروستای« گیلانده»  از توابع چابکسر است که محل سکونت «ابوالعباس قصاب آملی »نیز بوده‌است.

اما «شیخ عبدالقادرگیلانی»متولد صومعه سرا( گیلان) می‌باشند.

مقبره مادر بزرگوارشان نیز در این شهر«صومعه سرا»  قرار دارد.

TİKA tarafından Bağdat'taki Abdulkadir Geylani Türbesi'ne Gavs-ı Azam  örtüsü serildi

«شیخ عبدالقادر گیلانی» در زمان حکومت «ملکشاه سلجوقی» به دنیا آمد. به سبب حمایت‌ های ملکشاه و وزیرش خواجه نظام الملک اوج دوره شهرت «علم» بود. اما به دلیل کشمکش وارثان تخت شاهی پس از قتل ملکشاه و همچنین ظهور فرقه«نزاریه» از اسماعیلیه به رهبری حسن صباح و جنگ‌های صلیبی و فتح بیت‌المقدس بدست مسیحیان، ثبات و آرامش زندگانی مردم مختل گشت .

زیارت وزیرخارجه ایران (حسین امیرعبداللهیان)بهمراه سفیرایران درعراق)محمدکاظم آل صادق) از مزارشیخ عبدالقادرگیلانی  ۴ اسفند ۱۴۰۱

زیارت وزیرخارجه ایران (حسین امیرعبداللهیان)بهمراه سفیرایران درعراق)محمدکاظم آل صادق) از مزارشیخ عبدالقادرگیلانی  ۴ اسفند ۱۴۰۱

زیارت وزیرخارجه ایران (حسین امیرعبداللهیان)بهمراه سفیرایران درعراق)محمدکاظم آل صادق) از مزارشیخ عبدالقادرگیلانی  ۴ اسفند ۱۴۰۱

عبدالقادر گیلانی

«شیخ عبدالقادرگیلانی» در جوانی در سن هجده سالگی به بغداد سفر کرد و در آنجا نشو و نما یافت . در ابتدا علوم ادبی را از «ابو زکریای تبریزی» یاد گرفت.

Ghouse Azam Dastgir Ya shaik Abdul Qadir Jilani R.A - Family of Ghaus ul  Azam, Peeran e Peer Hazrat Sayyedina Abdul Qadir Gilani (Radi Allahu Anhu);  In the prime of his life

«عبدالقادرگیلانی» در بغداد، از «ابوبکر محمد بن احمد» و« ابوالقاسم علی بن احمد بن بیان» و «ابوطالب بن یوسف» علم حدیث آموخت.

سپس به نزد «علی بن ابی سعید مخرمی» و در مدرسه او فقه را فرا گرفت.

«شیخ عبدالقادرگیلانی» با «شیخ احمد» یا «حماد دباس» مصاحب بود و از او فنون طریقت را آموخت. او در زمان تحصیل از دسترنج خود روزگار می گذراند. وی در یادداشتن علم و دانش کوشش فراوان کرد و ملازم سیاحت و مجاهده و ریاضت و تفکر در تنهایی گشت .

«شیخ عبدالقادرگیلانی» یازده سال از عمر خود را در انزوای کامل سپری کرد « علی بن ابی سعد مخرمی»تولیت مدرسه  خود را به وی تفویض نمود و او در آن مدرسه به وعظ و ارشاد مشغول گشت و آوازه زهد و تقوای او در همه جا زبانزد شد. مردم از همهٔ نقاط به زیارتش می‌آمدند و از نصایح و اوامر او بهره می بردند .

عبدالقادر گیلانی

«شیخ عبدالقادر گیلانی»،لباس روحانیت (خرقه مشایخ) را از دست «ابو سعد مخرمی» دریافت کرد.

 وی در این مدرسه، مجلس وعظ و خطابه برگزار می کرد و مطابق هر دو مذهب شافعی و حنبلی فتوا صادر می کرد و در سیزده شاخه از علوم دینی مجلس داشت. وی از محدثان شافعی یا حنبلی بود .

«شیخ عبدالقادر گیلانی» از «ابوغالب باقلانی» و« احمد بن مظفر بن سوسن تمار» و «ابوالقاسم بن بیان» و «جعفر بن احمد سراج» و« ابوسعد بن خشیش» و «ابوطالب یوسفی» و دیگران حدیث شنید

«ابوسعد سمعانی» و «عمر بن علی قرشی» و «حافظ عبدالغنی» و «شیخ موفق‌الدین ابن‌قدامه» و «شیخ علی بن ادریس» و« احمد بن مطیع باجسرائی» و «محمد بن لیث وسطانی» و «اکمل بن مسعود هاشمی» و دیگران از وی حدیث آموختند .

«رشید احمد بن مسلمه» با اجازه از «عبدالقادرگیلانی» روایت کرده‌است.در اصول و فروع فقه و تصوف تألیفات زیادی برایش آورده شده است.

 عبدالقادر گیلانی

دیوان شعر او به «دیوان غوث اعظم» نامی گشته است. وی در شاعری متخلص به «محیی» است.در روز و ماه درگذشت شیخ عبدالقادر گیلانی اختلاف است. سال‌های ۵۶۰ یا ۵۶۱ یا ۵۶۲ قمری به‌عنوان تاریخ وفات او آورده شده است .

اما همه مورخان و صاحبان کتاب‌های رجال تاریخ وفات او را در سال ۵۶۱ قمری آورده‌اند.در شب شنبه ۸ ربیع‌الاول ۵۶۱ قمری (۲۹ دی ۵۴۴ خورشیدی) در مدرسه‌ای که به وعظ و ارشاد در آن می پرداخت، درکشورعراق دار فانی را وداع گفت و همان‌جا در مدرسه‌اش دفن گردید. مقبره وی توسط شاه اسماعیل یکم در جریان فتح بغداد تخریب گردید .

عبدالقادر گیلانی

آثار عبدالقادر گیلانی

بشائر الخیرات/الغنیه لطالبی طریق الحقیا غنیه الطالبین لطریق الحق/الفتح الربانی و الفیض الرحمانی/جلاء الخاطر فی الباطن و الظاهر، والکبریت الاحمر/فتوح الغیب/ملفوظات قادریه/الفیوضات الربانیه فی الاوراد القادریه/ملفوظات گیلانی/سر الاسرار و مظهر الانوار فیما یحتاج الیه الابرار/آداب السلوک و التوصل الی منازل الملوک/تحفه المتقین و سبیل العارفین/حزب الرجاء و الانتهاء/یواقیت الحکم/معراج لطیف المعانی/المواهب الرحمانیه و الفتوح الربانیه/جلال الظاهر/دیوان غوث اعظم.

عبدالقادر گیلانی

مروری بر آثار و اندیشه ها عبدالقادر گیلانی

عبدالقادر گیلانی،غزلسرایی ایران یکی ازسردمداران ادبیات عرفانی است که علاوه بر فعالیت در حوزه ی ادبیات عرفانی تلاش های بسیاری نیز در حوزه های تصوف کرده است و سردمدار و پیر سلسله قادریه نیز بوده است .

در میان  شعر عبدالقادر گیلانی آنچه که بسیار به چشم می خورد ذکر این نکته است که او خداوند متعال و رابطه ی انسان با خداوند متعال را بسیار مورد توجه قرار میدهد. در واقع چیزی که در تمامی شاعران عرفانی ما ثابت است ، این نوع نگاه متفاوت به خداوند است و خداوند را همیشه در نوع نگاهی گسترده می بینید .

رابطه ی میان خداوند و انسان در نوع نگاه عبدالقادر گیلانی همیشه ای رابطه ای عاشقانه است.

بر اساس آنچه که امروز دست ماست ، دیوان غزلیاتی از او بجای مانده است که می توان از آن بعنوان منابع برای مطالعه ی آثار عبدالقادر گیلانی بهره برد. در زیر یکی از غزل های او را با هم می خوانیم :

عبدالقادر گیلانی

یا رب آن ساعت که خلق از ما نیارد هیچ یاد/رحمت خود کن قرین ما الی یوم التّناد

نامه نیکان شده برطاعت آیا چون کنم/نامه های ما بدان چیزی ندارد جزسواد

اینچنین کالای پرعیبی که گردد روز ماست/گرنبودش روز بازارش بنامت جز کساد

عید شد عیدی به رحمت ده خداوندا به ما/ورتو ندهی ازکه جویند بندگان نامراد

ردمکن یا رب تو ما را چون به بازار الست/عیبهای ما همه دیدی وکردی نامراد

شب رسن در گردن اندازم بگریم زار زار/از غم عمر عزیز خود که بر دادم به باد

این زمان از بس که بی او زندگانی می کنم/وقت مردن جان نمی دانیم چون خواهیم داد

آه از آن ساعت که عزرائیل قصد جان کند/جان شیرین را بباید داد ولب نتوان گشاد

تا دم آخر چه خواهد کرد با ما آه ،آه/ای خوشا وقت کسی کز مادرش هرگز نزاد

نامه می خوانند و می گویند کرام الکاتبین/درجمیع عمر این بنده نیاورد خوف یاد

پیش تابوتم منادی کن بگو این بنده ای است/کو گنه بسیار کرده برخدا کرد اعتماد

یا رب آن کس را بیمرزی که بعد از مرگ ما/روح ما را او به تکبیری کند گهگاه یاد

گربخاکم بگذری یا بگذرم بر خاطرت/این دعا می کن که یا رب گور او پر نور باد

رحم خواهد کرد بر من خواهد آمرزیدنم/روی زرد خود چو بر خاک لحد خواهم نهاد

محیی گر چه بس بدی کرده ندارد نیکوئی/لیک میدارد به جان درحق نیکان اعتماد

آیا شیخ عبدالقادر گیلانی»قطب اعظم» بود؟
درخیلی ازجاها درباره داراویش وکلاً عرفا خیلی بزرگنمایی میکنند،مخصوصاً عرفایی که کارکردهایشان قابل اندازه گیری نباشد (اثری نداشته باشند که رهگشاباشد.
البته منظورم شعر وشاعری نیست که اینهارا هرعارف ودرویشی هم میتواندداشته باشد! که معمولاً بعضیها تنهاسرمایه شان "شعر"است وآن شعرهایی که  فقط برای تعریف وتمجیدبدردمیخورد.
یاران وشاگردان (مریدان"چنین افرادی برای بزرگ شدن "دیده شدن"خودشان دست به داستانسرایی میکنند وافسانه هایی می بافند و"مراد"خودرا تاعرش اعلاء می برند!
شیخ عبدالقادرگیلانی نیزازاین قاعده مستثنا نبوده ،وشاید خودآنحضرت زنده می بود به طرفدارانش"مریدان"تذکرمی داد که :من عبدالقادرم اما نه آن عبدالقادری که شمابه تصویرکشیده اید!
مقاله زیربدقت بخوانید :
یکی از اقطالب صوفیه که موسس فرقه قادریه نیز هست شیخ عبدالقادر گیلانی می باشد که در بین صوفیه ملقب به قطب الاعظم است، پیروان این مکتب و این فرقه وحدت وجودی هستند و به محبت و خدمت شهرت دارند، تا حدود زیادی اهل تسامح و مسامحه هستند و در این طریقت به حفظ سنت و شعائر تاکید می کنند ودر سراسر بلاد اسلامی منتشر شده اند. در مورد شیخ عبد القادر گفته اند در سنه ۴۷۰ یا ۴۷۱ در (نیف) نزدیکی گیلان به دنیا آمد و نام کامل او (عبدالقادر بن ابی صالح جنگی دوست ) است . درباره او افسانه ها نوشته اند مثلا نقل است که در دوران شیرخواری در ماه رمضان شیر نمی خورد و یا در تحصیل نزد حضرت خضر به مدت هفت سال تلمذ کرده است.
در کتاب شریف الغدیر علامه امینی در مورد شیخ عبدالقادر گیلانی از اقطاب و بزرگان  صوفیه آمده که او گفته است: آنگاه که جدم(ص) در شب مرصاد معراج کرد و به سدره المنتهی رسید، جبرئیل امین عقب آمد و گفت: ای محمد! هرگاه به قدر انگشتان نزدیک شوم آتش می گیریم خدای تعالی، روح مرا در آن مقام پیش او فرستاد تا مگر از سید انام علیه و علی آله السلام استفاده بکنم من به حضور او مشرف شده و نعمت بزرگ وراثت و خلافت را نیکو داشتم، آنجا که حضور رساندم منزلت براق را دیدم تا اینکه جدم رسول الله (ص) بر من سوار شد و جلو من در دست او بود، تا اینکه به مقام قاب قوسین یا کمتر رسید به من گفت: ای فرزندم و ای نور چشمم! این قدم من بر گردن تو قرار گرفته و قدم های تو بر گردن همه اولیای خدای تعالی قرار می گیرد. آقای عبدالقادر گیلانی با معراج خیالی مقام خود را از مقام امیرالمومنین علی (ع) نیز بالاتر می داند.علامه بزرگوار امینی در نقد این مطلب می فرماید در هیچ کدام از مستندات شیعه و حتی اهل سنت این مطلب ذکر نشده و بافته ذهن خود عبدالقادر گیلانی می باشد.
ماجرای عجیب ازدرگیری عبدالقادربا ملک الموت
از قول ابوالعباس احمد رفاعی نقل شده است که گفت: یکی از خدمتکاران شیخ عبدالقادر گیلانی در گذشت و «زنِ مرجوم» پیش او آمد و ناله و گریه کرد و از او خواست که شوهرش را زنده کند« شیخ عبدالقادرگیلانی »به مراقبه روی آورد و در عالم باطن دید که ملک الموت به آسمان صعود می کند و با خود ارواحی را که آن روز قبض کرده همراه دارد، گفت: ای ملک الموت! بایست و روح خدمتگزار مرا به من بده و نام آن خادم را گفت،
ملک الموت اظهار داشت: من ارواح را به فرمان الهی می گیرم و به درگاه عظمت او تقدیم می کنم این چگونه ممکن است روحی را که به امر پروردگار قبض کرده ام به تو بدهم!؟
«شیخ عبدالقادر »درخواست دادن روح خادمش را تکرار کرد واما «حضرت عزرائیل» از دادن روح وی خودداری کرد،
در حالی که در دستش ظرفی معنوی به شکل زنبیل قرار داشت که ارواح گرفته شده در آن روز در آن ظرف بود با نیروی محبوبیت زنبیل را کشید و از دست او گرفت و ارواح همه متفرق شده به اندامهای خود بازگشتند.
در این حال ملک الموت با پروردگارش مناجات کرده و چنین گفت: پروردگارا تو از آنچه بین من و بین محبوب و ولیت عبدالقادر گذشت آگاهی، او به نیروی سلطنت و صولتی که داشت ارواحی را که امروز قبض کرده بودم از من گرفت. خدای جل جلاله به او خطاب کرد: ای ملک الموت به درستی که غوث اعظم محبوب و مطلوب من است چرا روح خدمتکارش را به او پس ندادی؟ ارواح زیادی به سبب این روح، از دست تو رفته است ملک الموت در آن وقت پشیمان شد.
نامه نگاری های عبدالقادرگیلانی باملک الموت

سران صوفیه درباره مرگ شیخ عبدالقادر چنین نوشته اند: نقل کرده اند که هنگامی وفات شیخ عبدالقادر نزدیک شد سرور ما عزرائیل از جانب پروردگار جلیل به هنگام غروب آفتاب نامه ای آورد و به پسرش شیخ عبدالوهاب تسلیم کرد و در پشت نامه نوشته بود: این نامه از محب به محبوب برسد. پسرش که این نامه را دید گریه کرد و حسرت نمود و همراه عزرائیل نامه را به حضور شیخ رساندند. هفت روز پیش از این نامه بر شیخ آشکار شده بود که هنگام انتقال او به عالم علوی فرا رسیده است از این جهت، او خوشحال بود و بخشایش دوستداران و هواداران خود را از خدا می خواست و متعهد شد که در روز قیامت همه آنها را شفاعت کند.سپس  خدای تعالی را سجده کرده و ندا رسید که «یَا أَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّة، إِرجعی إِلی ربِّکَ راضیةً مَرضیة» از عالم ناسوت صدای گریه و زاری بلند شد و عالم ملکوت از مژده دیدار خوشحال گردید.

ولادت «شیخ عبدالقادر گیلانی»را در قریه «پشتیر»(طاهرگوراب)شهرستان صومعه سرا(استان گیلان)  و در شب ۱ رمضان ۴۷۰ قمری (۲۲ اسفند ۴۵۶ خورشیدی) نوشته اند.

مقبره «مادرِ عبدالقادرگیلانی » در شهر «صومعه سرا»می باشد.
تحصیلات عبدالقادرگیلانی
در جوانی در سن هجده سالگی به بغداد رفت و در آنجا نشو و نما یافت. در ابتدا علوم ادبی را از ابو زکریای تبریزی آموخت.
وی در بغداد، از ابوبکر محمد بن احمد و ابوالقاسم علی بن احمد بن بیان و ابوطالب بن یوسف، علم حدیث فرا گرفت.
سپس به نزد علی بن ابی سعید مخرمی، و در مدرسه او فقه آموخت.
وی با شیخ احمد یا حماد دباس مصاحب بود و از او فنون طریقت را آموخت. او در زمان تحصیل از دسترنج خود ارتزاق می‌کرد. وی در یادداشتن علم و دانش کوشش فراوان کرد و ملازم سیاحت و مجاهده و ریاضت و تفکر در تنهایی شد. او یازده سال از عمر خود را در انزوای کامل به سر برد.
علی بن ابی سعد مخرمی مدرسه خود را به وی تفویض نمود و او در آن مدرسه به وعظ و ارشاد پرداخت و آوازه زهد و تقوای او در همه جا پیچید.مردم از همهٔ نقاط به زیارتش می‌شتافتند و از نصایحش استفاده می‌کردند.لباس روحانیت (خرقه مشایخ) را از دست ابو سعد مخرمی پوشید. وی در این مدرسه، مجلس وعظ و خطابه برپا می‌کرد و مطابق هر دو مذهب شافعی و حنبلی فتوا می‌داد و در سیزده شاخه از علوم دینی تدریس می‌کرد.
وی از محدثان شافعی یا حنبلی بود. وی از ابوغالب باقلانی و احمد بن مظفر بن سوسن تمار و ابوالقاسم بن بیان و جعفر بن احمد سراج و ابوسعد بن خشیش و ابوطالب یوسفی و دیگران حدیث شنید. ابوسعد سمعانی و عمر بن علی قرشی و حافظ عبدالغنی و شیخ موفق‌الدین ابن‌قدامه و شیخ علی بن ادریس و احمد بن مطیع باجسرائی و محمد بن لیث وسطانی و اکمل بن مسعود هاشمی و دیگران از وی حدیث شنیدند. رشید احمد بن مسلمه با اجازه از او روایت کرده‌است.
در اصول و فروع فقه و تصوف تألیفات زیادی به وی منسوب است.
دیوان شعر او به «دیوان غوث اعظم» معروف است. وی در شاعری متخلص به «محیی» است.وفات
در روز و ماه درگذشت شیخ عبدالقادر گیلانی اختلاف وجود دارد. سال‌های ۵۶۰ یا ۵۶۱ یا ۵۶۲ قمری به‌عنوان تاریخ درگذشت او ذکر شده‌است. اما همه مورخان و صاحبان کتاب‌های رجال درگذشت او را در سال ۵۶۱ قمری نوشته‌اند.
در شب شنبه ۸ ربیع‌الاول ۵۶۱ قمری (۲۹ دی ۵۴۴ خورشیدی) در مدرسه‌ای که وعظ و ارشاد می‌کرد در بغداد درگذشت و همانجا در مدرسه‌اش به خاک سپرده شد. مقبره وی توسط شاه اسماعیل یکم در جریان فتح بغداد تخریب شد.خانواده
پدرش «سیدموسی جنگی‌دوست» فرزند سید ابی‌عبدالله گیلانی بود. عبدالقادر دخترزادهٔ ابوعبداللَّه صومعه‌ای، از بزرگان مشایخ گیلان و نام مادرش «ام‌الخیرامة الجبار فاطمه» بود.در سی و چند سالگی ازدواج کرد و حدود چهل و نه فرزند از او باقی‌ماند، که بیست و هفت تن پسر و مابقی دختر بودند.بازماندگان نسبی وی نیز پس از فتح بغداد به وسیله ی شاه اسماعیل یکم از بین النهرین اخراج شدند.

نقشه(مسیر)بقعه سیده نساء)صومعه سرا

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:من خودم که صومعه سرایی هستم«نیف»را نفهمیدم کجاست،
نه شهری به این نام داریم درگیلان ونه بخشی  /چون همه روستاهای قدیمی ارتقاء یافته اند
 درشماره ۱۷۴ هفته نامه صدای آزادی ،سه شنبه ، ۲۹ بهمن ۱۳۸۷، مقاله ای با نام «شیخ عبدالقادر غوث گیلان غربی» یا ...؟ چاپ شد . برخود لازم دیدم که اشاره ای مختصر به سرگذشت این شخصیت برجسته ی عالَم دین و عرفان بنمایم . در مقاله مذکور ، نگارنده در اشاره به چند مساله ای ، حال از روی بی اطلاعی یا هر دلیل دیگر راه را اشتباه رفته است . تناقض گویی برای چه؟! و اینک اشتباه های مذکور : 

مزارِمادرشیخ عبدالقادرگیلانی(صومعه سرا)

اول : « در سرگذشت ایشان به قدری افسانه های غریب نقل شده که شناخت سیمای واقعی وی از میان مه و غبار اوهام و افسانه ها دشوار است ».
نگارنده درپایان بدین گونه اشاره کرده : « چنین جملاتی بر گرفته از صفحه ۵۱۱ نفحات الانس شیخ جامی است .» در صفحه ۵۱۱ کتاب نفحات الانس من حضرات القدس ، جامی داستان دیدار غوث الاعظم ، عالمی عبدا... نام و ابن سقا را با عزیزی در بغداد که گویا غوث زمان خویش بوده و همچنین ادب شیخ عبدالقادر و خبر پیر از اینکه عبدالقادر به مقامی خواهد رسید که گوینده قدمی هذه علی رقبه کل ولیّ ل... خواهد بود را آورده و نتیجه گیری ذهن نگارنده مقاله مذکور از شرح کرامات ، افسانه جلوه دادن سرگذشت شخصیتی است . ولی چگونه ایشان تفسیر خود را عین کلام شیخ جامی جلوه داده ، نمی دانیم؟!
دوم : ابهام درمورد زادگاه ایشان و دعای ام محمد عمه ی شیخ در طلب باران و اینکه امکان ندارد مردم گیلا ن به استسقا بیرون شده باشند! سوم : اشاره به بسیاریِ منسوبین کُردِ طریقه قادریه ، و کرد بودن افرادی از مریدان شیخ و قول مینورسکی در مورد کردها که پیروان قادریه و نقشبندیه بوده و هستند.
چهارم : نگارنده مقاله می گوید : « قبلا به گیلان غرب ، امله گفته اند و رضاخان در سفری که به آن منطقه داشته ، به علت خرمی و هوای مطلوب آن را گیلان غرب نامیده است » و بعد هم از آوردن این قول از حمد ا... مستوفی در قرن هشتم ، سه قرن پس از ولادت شیخ و امیر شرف خان بدلیسی در قرن یازدهم ، یعنی شش قرن پس از قرن پنجم و ناصرالدین شاه قاجار در یک قرن پیش ، نقل قول کرده است . این اقوال می توانند جهت تحقیقی در رابطه با وجه تسمیه گیلان غرب و پیشینه ی این نام بر آن منطقه مفید واقع شوند .

الزعبی در اتحاف الاکابرگوید : « برادرِ شیخ عبدالقادر رحمه ا... علیه ، عبدا... نام بود ، در جوانی و مدتی پس از زمانی که شیخ به بغداد وارد شد ، وفات یافته و وفات مادر ایشان هم بعد از ظهور شیخ در بغداد اتفاق افتاده ، که این را شیخ شطنوفی در بهجه الاسرار نقل نموده است . شیخ ابن حجر عسقلانی در غبطه الناظر گویند : « شیخ مفرج بن شهاب در مجلس سید عبدالقادر رضی ا... عنه بود ، که شیخ کلامش را قطع نمود ، اشک از چشمانش جاری شده و فرمود : مادرم از دنیا رفت.
ابن شهاب گوید : پس از مدتی خبر فوت ایشان(عبدالقادر) به ما رسید و ایشان در «صومعه سرا» شهری در نواحی گیلان دفن گردید. »
مادر امام سید عبدالله بن سید موسی الجَون ، ام سلمه نام داشته که دخت محمد بن طلحه بن عبدالله بن عبدالرحمن بن عبدالله العتیق بن ابی بکرالصدیق رضی الله عنه بوده و مادر امام عبد المحض جد نهم شیخ پس از وفات همسرشان با عبدالله بن مظفر بن عمر بن عثمان ازدواج کرده و همین عبدالله بن مظفر فرزند حفصه بنت عبدالله بن عمر رضی ا... عنهم اجمعین بوده است . الزعبی در اتحاف الاکابر گوید : « تعداد اندکی همچون ابن عنبه احمد بن علی بن حسین متوفی 828 در کتاب عمده الطالب از روی عناد و کینه توزی و حسادت صحت نسب شیخ را منکر شده اند.»دکتر یوسف زیدان »در جواب می گوید : « حجت ابن عنبه چیزی نبوده جز اینکه« امام ابوصالح موسی »،جنگی دوست نام بوده و این نام عجمی است و نمی تواند بر اولاد پیامبر صلوات ا... علیه باشد ، من می گویم اسم پدرشان سید موسی و جنگی دوست لقب ایشان بوده بدین معنا که جهاد فی سبیل ا... را دوست می داشته.
چون« گیلان»در بلاد عجم است و «سید موسی» هم در میان ایشان می زیسته و لقب را هم اهل آن دیار به وی داده اند.
 پس لفظ عجمی «جنگی دوست» تعجب برانگیز نخواهد بود و این امریست بسیار عادی .
دیگر دلیل منکران این است که «سید عبدا... بن سیدیحیی الزاهد» از حجاز خارج نشده و ما می گوییم : «هیچ مانعی در اینکه ایشان از حجاز خارج شده باشد نیست و عجیب نمی باشد ، پس حجتی دیگر برای آنها نیست. »
در کتاب «بحر الکامل» آمده : « و نسب الامام عبدالقادر الی النبی صلوات ا... علیه مشهور ذکره عدد کبیر من النسابه و المورخین و اصحاب التراجم و الطبقات ، فلا ینکره الا حسود او جهول. »
امام «حسن المثنی» رضی ا... عنه پنج پسر به نامهای اباالحسن جعفر ، امام داود ، الحسن المثلث ، ابراهیم الغمر و عبدا... المحض داشته که مادرش «فاطمه بنت امام حسین» علیهم السلام بوده و «ابی محمد عبدا... المحض» ۶ پسر داشته : ابا عبدا... محمد نفس زکیه ، اباالحسن ابراهیم القتیل ، اباحمزه موسی الجَون ، ام ابیها زینب بنت ابی اسلمه و امها ام سلمه زوجه النبی صلوات ا... علیه و علی آله و اصحابه .
«یحیی صاحب دیلم» که بعدها حاکم «دیلمستان» شد از نوادگان امام موسی الجَون بود ، و هنگام ورود اجداد پیر گیلانی قدس سره همچنان قدرت در دست ایشان بود و عموزادگان خویش را اکرام فراوان نمودند و ایشان هم درآن منطقه ماندگار شده ، سکنی گزیدند .  
  زادگاه شیخ قدس ا... سره العزیز و تاریخ ولادت و وفات ایشان : امام ذهبی در سیر اعلام النبلاء جلد 15 صفحه 182 چاپ بیروت می گوید: « شیخ در نیمه ماه مبارک رمضان سال 471 در گیلان دیده به جهان گشود، 90 سال عمر کرده و در باب الازج بغداد در مدرسه اش وفات یافت » بسیاری دیگر از مورخین ولادت شیخ را سال 470 و وفاتشان را سال 561 دانسته اند .


موقعیت بقعه سیده نسا با مرکز شهر صومعه‌سرا
 «زیارتگاه سیده نساء ام الخیر فاطمه بنت سید ابوعبدالله الصومعی والده عارف مشهور حضرت شیخ عبدالقادر گیلانی سیدالحسنی الحسینی» این کتیبه در سال ۱۳۶۷ و توسط خلیفه میرزا آغه غوثی نصب شده است.

متولی این بقعه»خانم امیدوار»است که قبلاً مادرمرحومه اش دراینجاخادم زائران بوده است.

نخستین کاروان اهل‌سنت ایران راهی زیارت اربعین شد 

جمعی از اهل‌سنت ایران شامل روحانیون و فعالان اجتماعی و فرهنگی استان‌های کردستان، سیستان و بلوچستان و خراسان رضوی در قالب کاروان‌های «امت محمد (ص)» در راهپیمایی عظیم اربعین شرکت خواهند کرد. مجموع اعضای این کاروان‌ها به حدود 60 نفر می‌رسد./۹۵/۰۸/۲۰فارس

نخستین کاروان که استان سیستان و بلوچستان را شامل می‌شود، ساعتی پیش مراسم پس از حضور در گلزار شهدای زاهدان، با بدرقه مردم و عاشقان حسینی راهی کربلای معلی شدند.

از افراد حاضر در این کاروان می‌توان به مولوی رئیسی(فعال فرهنگی)، مولوی ترنجیده(امام جمعه شهر پیر سهراب در چابهار، مولوی محمد طاهر قدوسی(امام جمعه روستای دهک در سراوان)، مولوی گل‌محمد بهرامی(امام جماعت مسجد چابهار)، مولوی یوسف گرگیج( امام جماعت مسجد حضرت ابراهیم) و مولوی بلال پیتینگ آور( مدرس حوزه علمیه زاهدان و امام جماعت مسجد اقصی) اشاره کرد.

کاروان‌های «امت محمد (ص)» که از 21 تا 28 آبان در عراق به سر می‌برند، بعد از زیارت مزار امیرالمؤمنین علی(ع) در نجف اشرف، به‌صورت پیاده راهی کربلا می‌شوند و پس از زیارت اربعین، از کربلا به سمت بغداد خواهند رفت و به زیارت قبر جناب ابوحنیفه و قطب گیلانی می‌روند.

***

حضور اهل سنت ایران در راهپیمایی عظیم اربعین١٥ صفر ١٤٣٨

مراسم افتتاحیه راهپیمایی عظیم شیعیان از نجف اشرف به سمت کربلای معلی، صبح امروز (سه شنبه 25 آبان) با حضور حجت الاسلام علیرضا پناهیان برگزار شد. همزمان با این مراسم، برادران اهل سنت ایران نیز پیاده روی خود را به سمت کربلای معلی آغاز کردند. در این کاروان که «امت محمد(ص)» نام دارد، جمعی از اهل سنت ایران شامل روحانیون و فعالان اجتماعی و فرهنگی استان های گلستان، سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی و رضوی در قالب کاروان های «امت محمد (ص)» در راهپیمایی عظیم اربعین شرکت خواهند کرد./۲۵ آبان ۱۳۹۵مشرق
 
 
 
 
 
 
 

İzzeddin el-Kassam kimdir?


عزالدین قسام بنیانگذارجنبش فلسطین
 «پدرِ عزالدین قسام» بههمراه پدربزرگش یکی از رهبران فرقه قادریه به شمار می‌رود که منسوب به رهبر صوفیان«عبدالقادر 

گیلانی» است
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.